مگر نه اشك، زيباترين شعر و بيتاب ترين عشق و گدازانترين ايمان
و داغترين اشتياق و تبدارترين احساس و خالصترين گفتن
و لطيفترين دوست داشتن است كه همه، در كوره يك دل، به هم آميخته و ذوب شدهاند
و قطرهاي گرم شدهاند، نامش اشك؟
كسي كه عاشق است و از معشوقش دور افتاده و يا عزادار است
و مرگ عزيزي قلبش را ميسوزاند، ميگريد، غمگين است،
هرگاه دلش ياد او ميكند و زبانش سخن از او ميگويد و روحش آتش ميگيرد
و چهرهاش برميافروزد، چشمش نيز با او همدردي ميكند؛ يعني اشك ميريزد،
اشك ميجوشد و اين حالات همه نشانههاي لطيف و صريح ايمان عميق و عشق راستين اويند
گريهاي كه تعهد و آگاهي و شناخت محبوب يا فهميدن
و حس كردن ايمان را به همراه نداشته باشد
كاري است كه فقط به درد شستشوي چشم از گرد و غبار خيابان ميآيد
دكتر شريعتي
آموخته ام ... كه تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي
آموخته ام ... كه مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم
آموخته ام ... كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
آموخته ام ... كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم
«اگر انسانها در طول عمر خويش فعاليت مغزشان به اندازه يك ميليونيوم معدهشان بود، اكنون كره زمين تعريف ديگري داشت.»
«هيچ كاري براي انسان سختتر از فكركردن نيست.»
«علم زيباست ، وقتي هزينه گذران زندگي از آن تامين نشود.»
«مسائلي كه به دليل سطح فعلي تفكر ما به وجود ميآيند، نميتوانند با همان سطح تفكر حل گردند.»
«مهم آن است كه هرگز از پرسش باز نايستيم.»
«در دنيا خط مستقيم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحني و دايره وار است و اگر اين خط كوچكي كه در نظرما مستقيم جلوه مي كند، در فضا امتداد يابد، خواهيم ديد كه منحني است.»
«به آينده نميانديشم ،چون به زودي فرا خواهد رسيد.»
«بهسختي مي توان در بين مغزهاي متفكر جهان كسي را يافت كه داراي يكنوع احساس مذهبي مخصوص بهخود نباشد، اين مذهب با مذهب يك شخص عادي فرق دارد.»
«خدا، شير يا خط؟ نميكند.»
«يك فرد باهوش يك مسئله را حل ميكند ، اما يك فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوري ميكند.»
آيا صدقه دادن و بخشش كردن تنها جنبه مالي و مادي د ارد يا انسان ميتواند به اشكال ديگر نيز بخشش كند؟
براي پاسخ به اين سوال ابتدا به حديثي زيبا از امام حسين(عليه السلام) اشاره ميكنيم كه فرمودند:
"بخشندهترين مردم كسي است كه به آن كه چشم اميد به او نبسته بخشش كند۱".
اما حال ببينم در كلام رسول خدا و ائمه(عليه السلام) چه كارهايي صدقه محسوب ميشوند؟
پيامبر خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در اين باره ميفرمايند: " بر هر مسلماني است كه هر روز صدقه بدهد. عرض شد: چه كسي توان اين كار را دارد؟ حضرت فرمود: برداشتن چيزهاي آسيب رسان از سر راه، صدقه است؛ نشان دادن راه به ديگري، صدقه است، عيادت از بيمار، صدقه است، امر به معروف، صدقه است، نهي از منكر، صدقه است و جواب سلام را دادن، صدقه است ۲".
آن حضرت در جايي ديگر خودداري از بدي، را صدقه ميدانند و ميفرمايند: "هر كار نيكي، صدقه است۳".
پيامبر خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) همچنين فرمودند: "زبانت را نگهدار؛ زيرا اين كار صدقهاي است كه براي خودت ميدهي۴".
امام صادق(عليه السلام) نيز در تشريح ويژگي صدقهاي كه مورد رضايت خداوند است ميفرمايند: "صدقهاي كه خدا آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح ميان مردم، هرگاه رابطه شان تيره شد و نزديك كردن آنها به يكديگر، هرگاه از هم دور شدند۵".
ايشان همچنين ميفرمايند: "فهماندن سخن به ناشنوا، بي آن كه از اين كار به ستوه آيي، صدقهاي گواراست۶".
منابع
۱- كشف الغمّه: ۲ / ۲۴۲ منتخب ميزان الحكمة: ۱۲۲
۲- بحار الأنوار: ۷۵ / ۵۰ / ۴ منتخب ميزان الحكمة: ۳۱۸
۳- الخصال: ۱۳۴ / ۱۴۵ منتخب ميزان الحكمة: ۳۱۸
۴- الكافي: ۲ / ۱۱۴ / ۷ منتخب ميزان الحكمة: ۳۱۸
۵- الكافي: ۲ / ۲۰۹ / ۱ منتخب ميزان الحكمة: ۳۱۸
۶- بحار الأنوار: ۷۴ / ۳۸۸ / ۱ منتخب ميزان الحكمة: ۳۱۸
ايسنا
دكتر حسابي مي گويد :
آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي سوالي مطرح كرد : استاد شما كه از جهان سوم مي آييد ٫ جهان سوم كجاست ؟
فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود .
من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم .
به آن دانشجو گفتم :
جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند ، خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد ،بايد در تخريب مملكتش بكوشد!!
من ميتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو يا شيطان صفت باشم ،
من مي توانم تو را دوست داشته ،يا ازتو متنفر باشم،
من ميتوانم سكوت كنم، نادان و يا دانا باشم،
چرا كه من يك انسانم، و اينها صفات انسانى است.
و تو هم به ياد داشته باش:من نبايد چيزى باشم كه تو ميخواهى ، من را خودم از خودم ساختهام،
منى كه من از خود ساختهام، آمال من است،
تويى كه تو از من مي سازى آرزوهايت و يا كمبودهايت هستند.
لياقت انسانها كيفيت زندگى را تعيين ميكند، نه آرزوهايشان
و من متعهد نيستم كه چيزى باشم كه تو ميخواهى
و تو هم ميتوانى انتخاب كنى كه من را ميخواهى يا نه،
ولى نميتوانى انتخاب كنى كه از من چه ميخواهى.
ميتوانى دوستم داشته باشى، همين گونه كه هستم، و من هم.
ميتوانى از من متنفر باشى بىهيچ دليلى و من هم ،
چرا كه ما هر دو انسانيم.
اين جهان مملو از انسانهاست ،
پس اين جهان ميتواند هر لحظه مالك احساسى جديد باشد.
تو نميتوانى برايم به قضاوت بنشينى و حكمي صادر كني و من هم،
قضاوت و صدور حكم بر عهده نيروى ماورايى خداوندگار است.
دوستانم مرا همين گونه پيدا مي كنند و ميستايند،
حسودان از من متنفرند، ولى باز ميستايند،
دشمنانم كمر به نابوديم بستهاند و همچنان ميستايندم،
چرا كه من اگر قابل ستايش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتي رقيبى.
من قابل ستايشم، و تو هم.
يادت باشد اگر چشمت به اين دست نوشته افتاد،
به خاطر بياورى كه آنهايى كه هر روز ميبينى و مراوده ميكنى،
همه انسان هستند و داراى خصوصيات يك انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جايزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى،
و يادت باشد كه اين ها رموز بهتر زيستن هستند...
1-آناني كه وقتي هستند هستند وقتي كه نيستند هم نيستند
عمده آدمها . حضورشان مبتني به فيزيك است . تنها با لمس ابعاد جسماني آنهاست كه قابل فهم ميشوند . بنابراين اينان تنها هويت جسمي دارند.
2-آناني كه وقتي هستند نيستند وقتي كه نيستند هم نيستند
مردگاني متحرك در جهان . خود فروختگاني كه هويتشان را به ازاي چيزي فاني واگذاشته اند . بي شخصيت اند و بي اعتبار . هرگز به چشم نمي آيند . مرده و زنده اشان يكي است
3-آناني كه وقتي هستند هستند وقتي كه نيستند هم هستند
آدمهاي معتبر و با شخصيت . كساني كه در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را مي گذارند كساني كه هماره به خاطر ما مي مانند . دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم
4-آناني كه وقتي هستند نيستند وقتي كه نيستند هم هستند
شگفت انگيز ترين آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شكوه اند كه ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم . اما وقتي كه از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درك ميكنيم . باز مي شناسيم . مي فهميم كه آنان چه بودند چه مي گفتند و چه مي خواستند . ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم . هزار حرف داريم برايشان . اما وقتي در برابرشان قرار مي گيريم . قفل بر زبانمان مي زنند . اختيار از ما سلب ميشود . سكوت مي كنيم و غرقه در حضور آنان مست مي شويم . و درست در زماني كه مي روند يادمان مي آيد كه چه حرفها داشتيم و نگفتيم شايد تعداد اينها در زندگي هر كدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد
فرض كنيد زندگي همچون يك بازي است. قاعده اين بازي چنين است كه بايستي پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهداريد و مانع افتادنشان بر زمين شويد. جنس يكي از آن توپها از لاستيك بوده و باقي آنها شيشه اي هستند. پر واضح است كه در صورت افتادن توپ پلاستيكي بر روي زمين، دوباره نوسان كرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ ديگر به محض برخورد ، كاملا شكسته و خرد ميشوند. او در ادامه ميگويد : آن چهار توپ شيشه اي عبارتند از خانواده، سلامتي، دوستان و روح خودتان و توپ لاستيكي همان كارتان است.كار را بر هيچ يك از عوامل فوق ترجيح ندهيد، چون هميشه كاري براي كاسبي وجود دارد ولي دوستي كه از دست رفت ديگر بر نميگردد، خانواده اي كه از هم پاشيد ديگر جمع نميشود، سلامتي از دست رفته باز نميگردد و روح آزرده ديگر آرامشي ندارد.
حاصل عمر گابريل گارسيا ماركز (نويسنده معروف كتاب 100 سال تنهايي) در 15 جمله!
در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر ميدانند، و گاهي اوقات پدران هم.
در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايدهاي ندارد، حتي اگر با مهارت انجام شود.
به شكوه و اعجاز هستي و جهان پيرامون خود نگاهي بياندازيد. همه جا را غرق در زيبايي خواهيد ديد. اين زيبايي ها عشق درون شما را صدا مي زنند و فرا مي خوانند . شكوه و جلال جهان هستي را نظاره كنيد و شكوه و جلال خود را به ياد آوريد . هرگاه به خود اجازه دهيد تا هستي و آفرينش را با تمامي شكوه و عظمت آن حقيقتا نظاره كنيد، آن گاه به قطعيت اقتدار ، زيبايي و عشق و شور زندگي در خودتان پي خواهيد برد زيرا شما نيز بخشي از همين شكوه و عظمت هستيد. گويي آفريدگار هستي به شما مي گويد : من تو را دوست دارم . من عاشق تو هستم . به همين دليل اين همه زيبايي ها را براي تو آفريده ام . باربارا دي آنجليس
وقتي انسان دوست واقعي دارد كه خودش هم دوست واقعي باشد . امرسون
مراقب باشيد چيزهايي را كه دوست داريد بدستآوريد وگرنه ناچار خواهيد بود چيزهايي را كه بدست آوردهايد دوست داشتهباشيد. جرج برنارد شاو
دوست بداريد كساني را كه به شما پند مي دهند نه مردمي كه شما را ستايش مي كنند. دور وبل
كسي را كه دوست داري آزادش بگذار ،اگر قسمت تو باشد برمي گردد وگرنه بدان كه از اول مال تو نبوده است. شكسپير
راز سعادت در اين است كه كاري كه به تو واگذارشده دوست بداري. هاكسلي
شما قدرت و توان آن را داريد كه زندگي اي رضايت بخش و سرشار از غناي روحي بيافرينيد شما توان آن را داريد كه به زندگي خود معنا و هدفي برتر ببخشيد اين توان تنها در عشق و شور زندگي شما نهفته است . جرات و شهامت آن را به خود راه دهيد تا عشق و شور زندگي را با خود به هر كجا كه مي رويد ببريد.جرات و شهامت آن را به خود راه دهيد تا عشق و شور و زندگي تان را به هر كس كه خواستيد و دوست داشتيد نشان دهيد . باربارا دي آنجليس
خدايا تقدير مرا خير بنويس
آنگونه كه آنچه را تو دير مي خواهي من زود نخواهم
و آنچه را تو زود مي خواهي من دير نخواهم
نامه ي تاريخي چارلز چارلي چاپلين به دخترش جرالدين
مي خواهم دوباره بخوانيد و به قلبتون مراجعه كنيد.
تنها چيز ارزشمندمان وجود انساني ماست.
قبل از هر چيز برايت آرزو ميكنم كه عاشق شوي ،
و اگر هستي ، كسي هم به تو عشق بورزد ،
To fall in love
عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندي كه دلت درد بگيره
آدمي اگر پيامبر هم باشد، از زبان مردم آسوده نيست، زيرا:
اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است !
اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است !
اگر بخشش كند، مي گويند افراط مي كند !
اگر جمع گرا باشد، مي گويند بخيل است !
اگر ساكت و خاموش باشد، مي گويند لال است !
اگر زبان آوري كند، مي گويند وراج و پر گوست !
اگر روزها روزه بگيرد و شب ها نماز بخواند، مي گويند ريا كار است !
و اگر نكند، مي گويند كافر است و بي دين !
لذا نبايد بر حمد و ثناي مردم اعتنا كرد
و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد