انسانیت راهیست برای رسیدن به هدف آفرینش یعنی وصال به تو. از زندگی همین را فهمیدم و بس. و ما دعوت شده توییم!! فقط براي رضايت و ديگر هيچ میخواهم زندگی را بی دریغ دوست داشته باشم. ودرهمین فرصت کوتاه زیستن ، فقط نام تو برلبانم جاری باشد . با نامت به زمین پا گذشته ام و با آن به نزدت برمی گردم. چه بهتر از این برای من که همیشه هستی. هستی حتی پشت درهای بسته ٬ پشت لحظه های بی قراری و بغضهایی که در گلو حبس شده اند. هستی وقتی که هیچ کس نیست یاری ات کند و تو تنهای تنهایی .تا فرصت هست با تمام وجودم ی گویم دوستت دارم برای همه آن عشق و محبت ها و چیزهایی شگفت انگیزی که دریافت کردم سپاسگزارم . از سر گشتگی ها ی روزگار خسته ام .می خواهم دیوارهای فاصله را کنار بزنم .چرا که با ایمان رسیده ام. که هیچ کس جز تو فریاد رسم نیس و نزدیک تر از تو به من وجود ندارد. می خواهم آن قدرایمانم عطا کنی تا در هر آنچه بر سر راهم قرار دهی تو را ببینم و خواستت را . آن قدر شجاعت تا ناامید نشوم. آن قدر عشق و محبت و هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم اند و آنچه را که نمیدانم چگونه از تو بخواهم. درهجوم لحظه ها مرا تنها مگذار ودستهای خسته ام را که برای یاری به سویت بلند شده است .بگیر !


1-آناني كه وقتي هستند هستند وقتي كه نيستند هم نيستند

عمده آدمها . حضورشان مبتني به فيزيك است . تنها با لمس ابعاد جسماني آنهاست كه قابل فهم ميشوند . بنابراين اينان تنها هويت جسمي دارند.

2-آناني كه وقتي هستند نيستند وقتي كه نيستند هم نيستند

مردگاني متحرك در جهان . خود فروختگاني كه هويتشان را به ازاي چيزي فاني واگذاشته اند . بي شخصيت اند و بي اعتبار . هرگز به چشم نمي آيند . مرده و زنده اشان يكي است

3-آناني كه وقتي هستند هستند وقتي كه نيستند هم هستند

آدمهاي معتبر و با شخصيت . كساني كه در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را مي گذارند كساني كه هماره به خاطر ما مي مانند . دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم

 4-آناني كه وقتي هستند نيستند وقتي كه نيستند هم هستند

شگفت انگيز ترين آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شكوه اند كه ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم . اما وقتي كه از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درك ميكنيم . باز مي شناسيم . مي فهميم كه آنان چه بودند چه مي گفتند و چه مي خواستند . ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم . هزار حرف داريم برايشان . اما وقتي در برابرشان قرار مي گيريم . قفل بر زبانمان مي زنند . اختيار از ما سلب ميشود . سكوت مي كنيم و غرقه در حضور آنان مست مي شويم . و درست در زماني كه مي روند يادمان مي آيد كه چه حرفها داشتيم و نگفتيم  شايد تعداد اينها در زندگي هر كدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد



برچسب : ღسخن بزرگان


X