انسانیت راهیست برای رسیدن به هدف آفرینش یعنی وصال به تو. از زندگی همین را فهمیدم و بس. و ما دعوت شده توییم!! فقط براي رضايت و ديگر هيچ میخواهم زندگی را بی دریغ دوست داشته باشم. ودرهمین فرصت کوتاه زیستن ، فقط نام تو برلبانم جاری باشد . با نامت به زمین پا گذشته ام و با آن به نزدت برمی گردم. چه بهتر از این برای من که همیشه هستی. هستی حتی پشت درهای بسته ٬ پشت لحظه های بی قراری و بغضهایی که در گلو حبس شده اند. هستی وقتی که هیچ کس نیست یاری ات کند و تو تنهای تنهایی .تا فرصت هست با تمام وجودم ی گویم دوستت دارم برای همه آن عشق و محبت ها و چیزهایی شگفت انگیزی که دریافت کردم سپاسگزارم . از سر گشتگی ها ی روزگار خسته ام .می خواهم دیوارهای فاصله را کنار بزنم .چرا که با ایمان رسیده ام. که هیچ کس جز تو فریاد رسم نیس و نزدیک تر از تو به من وجود ندارد. می خواهم آن قدرایمانم عطا کنی تا در هر آنچه بر سر راهم قرار دهی تو را ببینم و خواستت را . آن قدر شجاعت تا ناامید نشوم. آن قدر عشق و محبت و هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم اند و آنچه را که نمیدانم چگونه از تو بخواهم. درهجوم لحظه ها مرا تنها مگذار ودستهای خسته ام را که برای یاری به سویت بلند شده است .بگیر !

 
روزى حضرت عيسى (ع) از صحرايى مي ‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسيد كه عابدى در آن‏جا زندگى مى‏كرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در اين هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.



 
روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى می ‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید که عابدى در آن‏جا زندگى مى‏کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

 


وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‏ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏کار محشور مکن.
در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:
 
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمى‏کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ!
 


برچسب : ღپرستش و بندگي


X